امروزه یکی از مدهای فرهنگی طلب نقد است؛ درخواست نقدشدن. در بیشتر نوشتهها و سخنرانیها میخوانیم و میشنویم که نویسنده و گوینده خیلی جدی از مخاطبان خود درخواست نقد میکند. بسیاری از افراد صریح میگویند که از نقد استقبال میکنند و خوشحال میشوند اگر کسی انتقادی دارد، مطرح کند. برای مثال معلمان و استادان در کلاس چنین میگویند. نویسندگان و مترجمان در مقدمه آثار خود چنین مینگارند. مدیران و مسئولان نظرات انتقادی کارکنان و کارمندان را جویا میشوند.
در اینجا دو مسئله پیش میآید: 1- آیا این افراد صادقانه درخواست نقد دارند؟ 2- اگر چنین درخواستی دارند، آیا مخاطب وظیفه دارد جدی آنان را نقد کند؟
از نظر من، اگر نه همه آن افراد، اما دستکم، بیشتر آنان واقعا و صادقانه درخواست نقد میکنند. اما مخاطب نهتنها وظیفه ندارد آنان را نقد کند، بلکه اگر به حرف آنها عمل کند، اشتباه بزرگی مرتکب شده است. آیا عجیب نیست؟! نه، نیست، اگر هم باشد، خب باشد. و چه چیز انسان عجیب نیست؟! کلید حل معما در تفکیک دو مقام است: درخواست نقد و نقدشدن. این دو کاملا متمایز از هم هستند.
بیشتر افراد از اظهار این مطلب که مایلاند نقد شوند، لذت میبرند و محظوظ میشوند. این کار نوعی وجاهت اخلاقی، خرسندی درونی، حس خوب و حال خوش به انسان میدهد. وانگهی هزینهای هم ندارد. بسیار مخاطبپسند است و تبلیغات خوبی هم هست. اما همین افراد هنگامی که جدی نقد شوند، سخت موضع میگیرند و بهشدت از خود دفاع میکنند. آنان در نهایت نقد را غلط میدانند و ناقد را نادان بهشمار میآورند. از او دلخور و ناراحت میشوند و چه بسا او را به دردسر بیندازند.
در واقع همه این افراد دوست دارند، و حتی توقع دارند، پس از نمایش دادن اخلاق خوب بود، مخاطب از پندار و گفتار و کردار نیک آنان بگوید و ستایشها نثار آنها کند و اعلام کند که هیچ عیب و ایرادی در کار نیست و همه چیز آنها عالیست.
حال با توجه به این نمایش کمیک، چه خاکی به سرمان بریزیم؟ چگونه بفهمیم درخواست نقد، واقعی است یا خیر؟ اصلا چگونه بفهمیم خودمان واقعا طاقت نقدشدن را واجدیم یا فقط خودمان را فریب میدهیم؟ راهحل چیست؟ خوشبختانه دستمان خالی نیست.
انسان نمیتواند در بیرون به دنبال چیزی باشد که در درونش ریشه نداشته باشد. بر این اساس، کسی واقعا و صادقانه به نقد گوش میدهد که پیش از دیگران و بیش از آنان خود را نقد کند؛ یعنی کسی باشد که همیشه خودانتقادی داشته باشد، از اعتراف به اشتباهات خود سر باز نزند و بهطور جدی در پی اصلاح خویشتن باشد. کسی واقعا از نقد استقبال میکند که خود اولین و بزرگترین منتقد خویشتن باشد. اما آن آموزگارانی که در عمر خود یکبار هم به نادانی خود اعتراف نکردهاند یا آن مسئولانی که در طی چند قرن مدیریت خود هیچگاه اعلام نکردهاند که اشتباهی از آنها سرزده، تنها چیزی که دوست ندارند بشنوند، نقد است. لذا با این افراد از همه چیز سخن بگوییم الا نقد. با آنها از چیزهای سخن بگوییم مثل سیب درختی، سیب زمینی، مسافرت هوایی، اسب آبی، مرجان دریایی، خرس قطبی و سیاهچالههای فضایی.