فهم یک حدیث
بهتازگی مطلبی حدیثی در فضای مجازی دارد دستبهدست میچرخد. متن کاملش این است:
«وقتی خداوند بر امتی خشم میگیرد... کاری میکند که قیمت کالاها بالا رود، عمرهایشان کوتاه شود، تاجرانشان سود نکنند و درختانشان رشد نکند. در این هنگام رودهایشان پرآب نمیشود و آنان از باران محروم میشوند و اشرارشان بر آنان مسلط میشوند. اینها را پیامبران فرمود. الکافی، ج5، ص317»
ظاهراً گوینده میخواهد نتیجه بگیرد که مشکلات یادشده، که در کشور ما نیز وجود دارند، بهعلت خشم خداوند از مردم است.
ولی به این سادگی نمیتوان از این روایت، یا هر روایت دیگری، چنین مطلبی، یا هر مطلب دیگری، را نتیجه گرفت. هر روایت را باید جداگانه بررسی انتقادی کرد. اجازه دهید روایت یادشده را کمی با دقت بررسی کنیم.
متن کامل روایت این است:
«أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ "رَجُلٍ" عَنْ مَنْدَلِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَنَزِیِّ عَنْ "مُحَمَّدِ بْنِ مُطَرِّفٍ" عَنْ مِسْمَعٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِذَا غَضِبَ اللَّهُ عَلَى أُمَّةٍ وَ لَمْ یُنْزِلْ بِهَا الْعَذَابَ غَلَتْ أَسْعَارُهَا وَ قَصُرَتْ أَعْمَارُهَا وَ لَمْ تَرْبَحْ تُجَّارُهَا وَ لَمْ تَزْکُ ثِمَارُهَا وَ لَمْ تَغْزُرْ أَنْهَارُهَا وَ حُبِسَ عَنْهَا أَمْطَارُهَا وَ سُلِّطَ عَلَیْهَا شِرَارُهَا.»
دربارۀ این روایت، دو چیز را بررسی میکنیم: سند و دلالت.
الف) سند روایت
این روایت از جهت سند دو مشکل اساسی دارد؛ اول اینکه، در سلسلۀ روایان حدیث «محمد بن مطرف» قرار دارد. این شخص ناشناخته است؛ یعنی عالمان شیعه و متخصصان علم رجال او را نمیشناسند. در نتیجه، به روایتهایی که نقل میکند، نمیتوان استناد کرد. دوم اینکه، از آن بدتر، «عباس بن معروف» از «شخصی (رجل)» این روایت را نقل کرده که حتی نامش را هم نمیدانیم؛ یعنی مجهول مطلق است.
ب) معنای روایت
ادعا شده که «اینها را پیامبرمان فرمود». فرض میکنیم که چنین باشد و عین این عبارت را پیامبر فرموده باشند. اما «سخن» یک چیز است و «معنای سخن» چیزی دیگر. گفتهها را باید درست فهمید. «درست فهمیدن» نیز مستلزم «دقت» است. بنابراین برای فهم گفتۀ پیامبر باید دقت کرد.
روایت میگوید اگر خدا از امتی خشمگین باشد، آنگاه چنین و چنان میشود. این عبارت یک جملۀ شرطیه است و استنباط از این نوع جملات، منطق خاص خود را دارد. در چنین جملاتی اگر شرط محقق شود، جواب شرط هم اتفاق میافتد (به اصطلاح از وضع مقدم، وضع تالی نتیجه میشود). ولی اگر جواب شرط اتفاق بیفتد نمیتوان نتیجه گرفت که حتماً شرط اتفاق افتاده است (به اصطلاح از وضع تالی، وضع مقدم نتیجه نمیشود). مثالی بزنم.
این جملۀ شرطیه را در نظر بگیرید: «اگر باران ببارد، باغچۀ منزل خیس میشود.» اگر دیشب باران باریده باشد، قطعاً صبح باغچه هم خیس خواهد بود. ولی اگر ببینیم باغچه خیس است، نمیتوانیم نتیجه بگیریم که حتماً شب قبل باران باریده است. ممکن است کسی باغچه را آب داده باشد، یا لوله شکسته باشد، یا... یا... .
در باب این روایت نیز وضع به همین صورت است. بله؛ اگر خداوند از امتی خشمگین شود، گرفتار مشکلات اقتصادی میشوند. اما اگر گرفتار مشکلات اقتصادی شوند، نمیتوان نتیجه گرفت که حتماً خداوند از آنان خشمگین است. ممکن است علت مشکلات، رانت یا سوءمدیریت یا بیکفایتی یا منفعتطلبی یا چیزهای دیگر باشد.
به طور کلی، استنباط از روایات، روشی خاص دارد که دقیق، سختگیرانه و تخصصی است. افراد عادی نمیتوانند به این راحتی از روایتها به قواعد کلی دست پیدا کنند و سپس دربارۀ مردم و ملت و امت و کشور و انسان و جهان حکم صادر کنند.
واضح و روون بود. ممنون.