سیاست بهقدری بسط یافته که همه افراد جامعه را درگیر خودش کرده است. بسیاری نیز میخواهند در این درگیری فعال و خلاق باشند. آنها نمیخواهند از نظر فکری فریب بخورند و از جهت عملی منفعل شوند. لذا تلاش میکنند که حضوری قوی و جدی در عرصه فعالیتهای سیاسی داشته باشند. در اینجا نکته مهمی وجود دارد.
ما که در دوران مدرنیته متأخر بهسر میبریم نباید گمان کنیم که فعالیت سیاسی فقط نزاع برای رسیدن به جایگاهی در شبکه قدرت حاکمیت است. فتح قله حکومت تنها راه کنش سیاسی نیست؛ زیرا قدرت از تمرکز و انحصار خارج شده و خردهقدرتهای متعددی وجود دارد. بر این اساس، امروزه انجام بسیاری از کارهای خرد و کوچک نوعی کنش سیاسی فعال است، حتی در عرصه خصوصی و زندگی شخصی. در یک کلمه: سبک زندگی فردی.
هر سیاستی قطعا برای شهروندانش نوعی شیوه خاص از زندگی را تحمیل یا تجویز میکند. رابطه میان سیاست و سبک زندگی هم یکطرفه نیست، بلکه دوطرفه و دیالکتیکی است؛ یعنی همانطور که سیاست نوعی سبک زندگی را تحمیل یا تجویز میکند، سبک زندگی نیز سیاست خاصی را اقتضا میکند. یک سبک زندگی برای بقا و استمرار خود نیاز به یک سیاست خاص دارد. بنابراین تغییر سبک زندگی شهروندان، در طولانیمدت، اثری پایدار و ماندگار بر سیاست خواهد داشت و آن را دگرگون خواهد کرد.
هر کسی در امور زندگی دست از تقلید و تکرار بردارد و تلاش کند در مسائل گوناگون زندگیاش سبک زندگی خاص خود را خلق کند، در واقع دست به یکی از جدیترین کنشهای سیاسی زده است. خلاقیت در حوزه خصوصی و نوآوری در انجام کارهای شخصی نوعی فعالیت سیاسی بنیادی است که نتایج اجتماعی قهری و طبیعی در پی خواهد داشت.
در این میان، کارهای کوچک بسیاری وجود دارد که مصداق چنین چیزی است: برنامهریزی معقول، استفاده خردمندانه و گزینشی از فضای مجازی، شناسایی کتابهای خوب و بد، مطالعهی خوبِ یک کتابِ خوب، یادگیری تکنیکهای مطالعه، آموختن مهارتهای گفتگو، آشنایی با زبان خارجی، فراگرفتن تفکر انتقادی، ترجیح تاریخ بر اخبار روزمره، داشتن ذوق هنری و رفتن به سراغ شاهکارهای هنری و، در کنار همه اینها و دیگر چیزها، داشتن یک دوست خوب و خردمند. بودن با چنین دوستی نهتنها باعث تسهیل این امور میشود، بلکه نتیجه و فایده آنها را نیز چندبرابر میکند.