آن ایرانیان خوب
دکتر قاسم غنی (1272-1331 ه.ش) پزشک، ادیب، نویسنده، حافظشناس، عرفانپژوه و دیپلمات بلندپایۀ ایران معاصر است. بیشتر افراد او را با تصحیحش از دیوان حافظ میشناسند. او در طول زندگانی نهچندان طولانیاش، یادداشتهای روزانۀ بسیاری نوشت. این یادداشتها منتشر شدهاند و چند جلد کتاب هستند. در یکی از آنها میخوانیم:
«یک قسمت دنیا هم منطبق بر هیچکدام از سه اصل کاپیتالیسم و لیبرالیسم و سوسیالیسم نیست و سرخوداند، مثل ایران خودمان و آمریکای لاتین. ایرانی وظیفهشناس نیست. تن و دل به کار نمیدهد. جنساً مسخره و هزل است. بسیار پرتوقع و کلهخر و طماع و مادی و فاسد شده. روح از میان رفته است. با اعضای سایر ممالک که مقایسه کنیم خیلی پَساند، مخصوصاً طبقۀ پارازیت نوکرمآب. من نادراً ایرانی دیدهام که مرکب از این سه چیز نباشد: دروغگویی، دزدی، گدائی، به غیر از موارد استثناء. اینها هم لاشی به دست آوردهاند و زمینۀ خرجتراشی و حقهبازی به مناسبت ورود شاه دایر است. تف به گور پدر هر چه ایرانی است. 99 درصد امروز مردمانی دزد، پلید، خبیث، شرّ، بدنیت، فاحشهصفت، بیسواد، احمق و همهچیز بدند. فکر کردن به اینها خاطر را آزرده میسازد تا چه رسد دیدنشان. و از همه بالاتر، بینزاکت، بیادب، پست، دلقک، مسخره، غیرجدی.»
اگه نشونی دقیقتری از اون نقلقول داشتید، خواهشمندیم بنویسید.