- نه، این چیه!
- چرا؟ ارزونه که. نویسندشم مشهوره که.
- باشه، اما خیلی قدیمیه. از ظاهر داغونشم معلومه. امروز دیگه این حرفا به درد ما نمیخوره. چیزای دیگه اومده. اونا رو بخونی، حرفای بهتری برای گفتن در جمع یاد میگیری و بیشتر بت توجه میکنن...
این گفتگوی کوتاه در یک کتابفروشی درباره اثر مشهور هربرت مارکوزه (1898-1979)، "انسان تکساحتی"، صورت گرفت. آن اثر کتابی است در نقد مدرنترین جامعه/کشور دوره معاصر؛ یعنی آمریکا.
جامعه ما آغشته به مدرنیته است، اما کاملا مدرن نیست؛ زیرا مدرنیته از دل آگاهی ما بیرون نیامده است. در واقع یک مدرنیته نصفه-نیمه و شکسته-بسته به ما رسیده است. ما که خودمان به آن نرسیدیم و برای آن زحمتی نکشیدیم. مدرنیته تحفهای بود که از غرب آمد و ما با پول بادآوردهی نفت خداداد فقط محصولات سختافزاری آن را برای خودمان خریدیم. و البته هر چیزی که از بیرون به انسان برسد برای او ذاتی و ضروری نخواهد بود. همچنین ما با همان ذهنیت پیشامدرن با محصولات مدرنیته مواجه شدیم و میشویم و همین امر باعث میشود که نابسامانی و آشفتگی بهوجود آید. ما از مدرنیته عقلانیت، اخلاق، قانونمداری، علم و پژوهش، تعلیم و تربیت، حقوق انسان، وظایف شهروندی، نقد جدی و جدیگرفتن نقد جدی و دیگر مزایا را به ارث نبردهایم. اما، در مقابل، مصرفگرایی، آلودگی محیط زیست، تولید صنعتی بد و بیکیفیت و غیرسالم و هزاران بدبختی دیگر به سرمان آمده است. ما شلوار جین میپوشیم. پیتزا میجویم. چیپس و پفک میبلعیم و خودمان را مدرن فرض میکنیم. واقعیت آن است که ما بیشتر از مزایا، معایب و بیشتر از نقاط مثبت، نقاط منفی مدرنیته را به ارث بردهایم. یکی از علل پرخاشگری و ناسزاگویی به مدرنیته در ایران نیز همین است که ما مدرنیته را در تمامیت آن و با همه مزایا و وجوه مثبتاش تجربه نکردهایم. ما همیشه چوب نواقص آن را خوردهایم و از مصائبی که بر سرمان آورده دردها کشیده و رنجها دیده و بسیار نالیدهایم.
با توجه به این وضعیت نابسامان، مکاتب فکری و اندیشمندانی که به نقد مدرنیته پرداخته و معایب آن را بهخوبی واکاوی کردهاند، برای ما بسیار مفید و آموزنده هستند. آنها به خودآگاهی ما کمک میکنند. باعث میشوند وضعیت فردی و اجتماعی خود را بهتر درک کنیم و سمتوسوی برونرفت از این وضع نامطلوب را بهتر ببینیم. کشورهای غربی نیز در ابتدا با این مشکلات دست به گریبان بودند اما بعدها به تدریج خود را اصلاح کردند. فیلسوفانِ نقاد نقش مثبتی در این اصلاحگری داشتند. آن فیلسوفان، منتقدِ کژیها و معایب و نواقص مدرنیته بودند و نه همه آن در کلیت و تمامیتاش.
در این میان فیلسوفان مکتب فرانکفورت نیز هستند که از این جهت هنوز هم میتوان از آنها آموخت، از جمله مارکوزه و بهویژه "انسان تکساحتی" که ارزان نیز هست.