تأملات در فلسفه غیراولی

مشخصات بلاگ
تأملات در فلسفه غیراولی

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است


از زاویه‌ای عکس گرفته بود که معلوم باشد در چه رستوران شیک و شکیلی نشسته است. پنجاه سیخ رنگارنگ طوری در دست راستش بود که انگار یک دسته گل خواستگاری را گرفته است. محتویات اسیاخ هم عبارت بودند از اندام‌های خارجی مرغ و اعضای داخلی گوسفند؛ بال و کتف و گردن و جگر و انواع لوله و شاید هم یک جفت دنبلان یا چیزی نزدیک به آن. کتابش هم روی میز در تصویر دیده می‌شد. اعتراف می‌کنم: کتاب بسیار خوبی است. تأملات امپراطور مارکوس اورلیوس. انسان‌های زیادی در خلال این همه قرون حکمت زندگی را از این فیلسوف-شاه آموخته‌اند.


این‌طور نیست که فقط عکسش را دیده باشم. پژمان را می‌گویم. دورادور او را می‌شناسم. اگر در بنگاه معاملات خودرو مشغول خیرات نباشد، یا در کافه و رستوران است یا در حال سفر به مناطق آبدار جهت شنا و عکاسی و نشان دادن ماهیچه‌های پف‌کرده. این گولاخ بن گولاخ هر سال در جست‌وجوی جزائر خوب و ناشناخته به سمت غرب پیش‌روی می‌کند. آرزوی غائی‌اش این است که در جزیره‌ای دور و خلوت به زندگی ادامه دهد؛ جائی سرشار از خرچنگ و نارگیل و مارماهی. ظاهرا از نظر او خوشبختی را فقط روی شن‌های ساحل ریخته‌اند و انسان با دمر خوابیدن و مالیدن شکم و پر کردن حفره ناف از ماسه‌ها، سعادت را از آن خویش می‌سازد. در این راستا از تهیه دو سه کتاب در سال هم غافل نیست.


من با کمیت کتاب‌هایش هیچ مشکلی ندارم. انسان سالی سه چهار کتاب خوب را خوب بخواند، زندگی خوبی خواهد داشت. مشکل نگاه ابزاری چنین افرادی به کتاب است.
این‌گونه افراد که تا خرخره در مصرف‌گرایی مبتذل فرو رفته‌اند، در زندگی فقط در پی خوشی‌ها و خوش‌گذرانی‌های افراطی هستند و نه هیچ خیری یا کار خوبی. در این میان ناخوشی‌هایی نیز به آنها نیش می‌زنند؛ مثلا شکست در کلاهبرداری یا نفروختن خودروی خارجی با سی درصد سود. در این راستا کتاب‌هایی را تهیه می‌کنند که گوشه‌ها و حاشیه‌های زندگی تجملاتی­شان را سمباده بکشند تا لبه‌های تیزشان کند شود. از کتاب‌های خوب به عنوان سوهانی باکیفیت برای صاف کردن ناخوشی‌های استفاده می‌کنند که این‌جا و آن‌جا نوک زده‌اند. 
کتاب‌های خوب اما برای چنین مقاصدی نیستند. از آنها باید برای اصلاح اصل زندگی و بهبود کلیت حیات انسانی استفاده کرد. همان مارکوس اورلویس نهیب می‌زند:


«در کارها سست، در گفتار بی‌روش، و در اندیشه هرزه‌گرد مباش!
مگذار در روانت ستیزه درون و نمود برون باشد!
در زندگی چنان مشغول مباش که هیچ فراغت نداری!
پندار مردمان بکشندت، شرحه شرحه‌ات کنند، نفرینت کنند. این چیزها، چگونه توانند تو را از پاک و خردمند و هوشیار و دادگر بودن باز دارند؟ چه اگر کسی بر چشمه‌ای آب زلال بایستد و آن را نفرین کند، در چشمه‌ همچنان آب  گوارا رود و اگر کس در آن کلوخ یا چیز ناپاک ریزد، زود آن کلوخ و پلیدی بپراکند و بشوید و هیچ آلوده نگردد. پس چگونه  چشمه‌ای دائمی خواهی داشت نه تنها چاهی آب؟ باید که هر ساعت، آزاده، خشنود، ساده و فروتن باشی.»

 

  • علی غزالی‌فر