شنیدن یا گفتگو؛ هایدگر در برابر گادامر
جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۴۵ ق.ظ
«تماس با او آسان نبود. او مرد گفتگو نبود، بلکه در خود فرو میرفت و یکهگوییهای مکاشفهوارش را بیان میکرد. گفتارهایش این احساس را برمیانگیختند که نخستین پیشوای یک کیش جدید یا آخرین پیشوای یک کیش ازیادرفته است». این سخن یکی از شاهدان عینی است که ارادتی به هایدگر (1889-1976) ندارد. اما گادامر (1900-2002) هم از او شکایت داشت: «آدمهایی هستند که نمیتوان با آنها به گفتوگو نشست. برای مثال هیدگر یکی از این افراد بود که با او نمیشد گفتوگو کرد؛ چون سعی می کرد طرف مقابل را سوالپیچ کند؛ بدون آنکه از خودش چیزی بروز دهد. بله، چنین آدمهایی هم هستند؛ هیدگر تکگوی تمامعیار بود. پیداست که او باهوشتر از آن بود که که نداند این کار یک نقطه ضعف است و یکسونگری. برای من همیشه دشوار بود که با او گفتوگویی را آغاز کنم. هیدگر چنان پرقدرت میتوانست بیندیشید که توانایی آن را داشت که برقآسا از زیر هر خودسنجی و هرگونه انتقادی شانه خالی کند».
گادامر گفتگوی دوطرفه را بسیار ارج مینهاد؛ یعنی فرآیندی که دو نفر هم بگویند و هم بشنوند. اما هایدگر به هرمنوتیک فلسفی وقعی نمینهاد و هنگامی که در موردش از او پرسیدند، گفت: «هرمنوتیک فلسفی – آن کار گادامر است». خود گادامر درباره این حرف هایدگر میگوید که این سخن او دوپهلوست؛ هم مدح است و هم ذم. هایدگر نیز کاملا به سویه نکوهشآمیز این عبارت توجه دارد.
هایدگر متأخر از این هم منفعلتر بود. او حتی به گفتن هم اهمیت نمیداد و فقط به شنیدن ارج مینهاد. اما این مطلب یک امر کاملا سلیقهای نیست؛ چیزی نیست که ناشی از اختلاف در ویژگیهای شخصیتی باشد، بلکه ریشه در اصل فلسفهاش دارد. از نظر او انسان باید گوش فرادهد؛ به ندای هستی گوش دهد. تفکر حقیقی نیز گوشسپردن به آن چیزی است که حقیقتا هست؛ یعنی هستی. تفکر حقیقی فقط در نسبت با هستی رخ میدهد. و با هستی نیز نمیتوان گفتگو کرد.