چه کسی در انتخابات پیروز شد؟
پس از دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، چرخشی در پارادایم ذهنی شهروندان در امر سیاست رخ داد. همدلی آنان با نظام سیاسی حاکم ضعیف شد و از آن زمان تاکنون هر روز ضعیفتر میشود. به همین دلیل در کنش سیاسی خود جانب نظام سیاسی حاکم را نمیگیرند و به دنبال راهی دیگر هستند. چرا؟
زیرا حقیقت، غالبا، در شرایط درد و رنج فهمیده میشود. عموم شهروندان ایرانی نیز درد و رنج خود را در همه زمینهها ناشی از ایدئولوژی حاکم میدانند. به همین دلیل گزینهای را انتخاب میکنند که بیشترین فاصله را با آن داشته باشد. این قاعده در مورد رئیسجمهورهای سابق، خاتمی، احمدینژاد و روحانی، کاملا صادق بود؛ یعنی مردم به این علت به این افراد رأی دادند که بیش از سایر کاندیداها از ایدئولوژی حاکم فاصله داشتند یا تصور میکردند که چنین هستند. احتمالا این قاعده در این انتخابات هم نقض نمیشود؛ زیرا واقعیتهای دردناک هنوز محفوظ است و مردم همچنان درد میکشند و رنج میبرند و عامل اصلی آن را نیز همچنان همان ایدئولوژی میدانند. مواردی همچون رادیکالبودن، غیرروحانیبودن، اسلامگرابودن، سکولاربودن و... به هیچ عنوان ملاک اصلی نیستند.
نکته دیگر آن است که امروزه اگر نه مشروعیت، دستکم، مقبولیت سیاسی کاملا و بهشدت با اقتصاد گره خورده است. اقتصاد نیز – برای فروش کالای داخلی، خرید کالای خارجی خوب و از همه مهمتر جذب سرمایهگذاریهای خارجی – کاملا با روابط بینالمللی ارتباط دارد. روابط خوب بینالمللی هم مستلزم دورشدن از ایدئولوژی حاکم است. از این جهت نیز بهطور طبیعی گزینهای مورد توجه است که از آن دورتر باشد. البته کاملا روشن است چنان گزینهای علاوه بر خردمندی، باید از دانش، تجربه و قدرت نسبی هم برای پیشبرد مقاصد برخوردار باشد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.