بقالی بغل خانه ما روزنامهها را، قاطی سیبزمینی و پیاز و باقالی، در پیادهرو میگذارد. امروز وقتی رد میشدم، دیدم خبر اول چند نشریه پیروزی جدید پیروزی قدیم است. خب، پس استقلال باز هم شکست خورد و میلیونها هوادار ناراحت شدند. حال این شکست و ناراحتی چه نتیجهای دارد؟ آیا حتی یک نفر از طرفداران این تیم از آن دست میشوید و آن را کنار میگذارد؟ آیا کسی که به این تیم دل بسته است، بهخاطر شکستهای متعدد و بازیهای بد، اصل آن را زیر سوال میبرد؟ آیا حتی اگر این تیم آبی، به یک تیم آبکی تبدیل شود، باعث ریزش هوادارانش میشود؟ پاسخ روشن است. بسیار بعید است کسی چیزی را که هویتش در گرو آن است، کنار بگذارد. تعلقخاطر هویتی با هیچ داده عینی آسیب نمیبیند، بلکه حتی چه بسا هر چه ضعف و شکست بیشتر باشد، طرفداری، بهخاطر نشاندادن فضیلت وفاداری، شدیدتر هم شود.
البته دهها روش نیز برای توجیه ضعف یا شکست وجود دارد یا میتوان ساخت و بافت. برای مثال میتوان گفت تیم استقلال خوب و عالیست و هیچ عیب و ایرادی ندارد. این مربی، آن بازیکن، فلان مدیر، بهمان مسئول، داور کند، باد تند، هوای بد، دمای سرد، زمین گرم، چمن نرم و... برای استقلال مشکل تراشیدند. اینها هم نباشد، بالاخره شانس که هست. اینبار بدشانسی آورد. بدشانسی و قضاوقدر باعث شکست استقلال شد. شاید هم خواست خدا بود. بار بعدی جبران میشود. به هر حال امید که هست؛ امید به آیندهای بیکران و بیانتها و پایانناپذیر. همچنین میتوان گفت که استقلال یک ذات استعلایی ناب و پاک و کامل دارد که از گزند همه حوادث در امان است و هوادارانش به آن ذات خالص عشق میورزند. این تیم استقلال آن تیم استقلال حقیقی نیست. هرگاه شاهد بازی خوب و پیروزی باشیم، آنگاه با استقلال حقیقی مواجهیم. در غیر این صورت، این استقلال همان استقلال واقعی نیست. استقلال حقیقی همان است که در گذشته همیشه در زیباترین بازیها ظاهر شده و بهترین پیروزیها را بهدست آورده است. به هر حال راه توجیه و تفسیر، بینهایت، باز است. هر چه میخواهد دل تنگت بباف!
کارآمدی یک تیم ورزشی و نتیجه مسابقه اموری ابژکتیو و عینی بوده و بهراحتی قابل سنجش و داوری هستند. با وجود این، هواداری از فلان تیم ورزشی با دادههای عینی ابطالناپذیر است. حال تصور کنید که اگر با چیزی مواجه باشیم که جنبههای سوبژکیتو هم داشته باشد و سنجش و داوری عینی آن ساده نباشد، آنگاه اوضاع چقدر پیچیده میشود! بیشتر امور انسانی ابژکیتو به همین صورت است، چه رسد به، مثلا، ایدئولوژیها و جناحبندیهای سیاسی که سویههای سوبژکتیو زیادی دارند. اینگونه امور در برابر هر حادثهای رویینتن هستند و به هیچ شکلی آسیب نمیبینند. هیچ مناظرهای، هیچ حادثهای، هیچ اتفاقی، هیچ مصیبتی، هیچ زهرماری و... باعث تغییر در دیدگاههای کلان ایدئولوژیک نمیشود. لذا امیدی به تغییر موضعگیریهای سیاسی نداشته باشیم. فقط امیدوار باشیم عرصه سیاست بهگونهای شود که همه گروهها بتوانند بازی کنند و مسابقه دهند.