تأملات در فلسفه غیراولی

مشخصات بلاگ
تأملات در فلسفه غیراولی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هرمنوتیک» ثبت شده است


ندیده‌ام که در فهرست مغالطات آمده باشد. باشد یا نباشد هم اهمیتی ندارد. مهم آن است که این مورد در زندگی افراد بسیار رواج دارد.

آن‌چه که بیشتر افراد به عنوان علت برای توجیه کارهای خود مطرح می‌کنند، در واقع چیزی نیست مگر تفسیری از یک وضعیت. نکته مهم نیز این است که آن تفسیر، حتی اگر هم نادرست نباشد، تنها تفسیر ممکن نیست و می‌توان تفسیرهای دیگری نیز از آن وضعیت داشت. می‌توان صورت کلی مغالطه را به این صورت نشان داد: از کسی می‌پرسیم چرا کار "الف" را انجام می‌دهی؟ پاسخ می‌دهد به این علت که در گذشته فلان رخداد باعث شد "ب" به سرم بیاید. در حالی که "ب" چیزی نیست، مگر حداکثر یکی از بسیار تفسیرهایی که می‌توان از آن رخداد داشت. برای مثال به کسی اعتراض می‌کنیم چرا دیگران را آزار می‌دهی؟ می‌گوید چون در گذشته با من کاری کردند که تحقیر شوم. اما تحقیر فقط تفسیری از آن ماجراست.
این مطلب نه فقط در چیزهای جزیی، بلکه در امور کلی و کلان نیز صادق است. به عنوان نمونه دیوید سداریس یکی از پرآوازه‌ترین طنزنویسان حال حاضر آمریکای شمالی است. کتاب‌های شیرین او، علاوه بر تیراژ میلیونی، جوایز بسیاری را برای او به ارمغان آورده است. تقریبا همه داستان‌های طنز او ریشه در اتفاقات تلخ زندگی او دارد. او با هنرمندی از دل وقایع بد، زشت، اندوهناک و گاه تراژیک زندگی خود تصویری رسم کرده است که تبسمی عمیق بر جان هر خواننده‌ای می‌نشاند. در حالی که او می‌توانست به‌خاطر آن رویدادها داستان‌های تلخ و تراژیک بنویسد و ظاهرا این شیوه طبیعی‌تر و مقبول‌تر است. اما فقط ظاهرا؛ زیرا هیچ ضرورتی ندارد که این‌گونه باشد و می‌توان تفسیری کمیک از وقایع تراژیک داشت.

اما فایده این مغالطه چیست؟ کارکرد این مغالطه رفع مسئولیت است. در مقابل، اگر علتی در کار نباشد، هر کاری که انسان می‌کند، خواست و انتخاب خود اوست و نه این‌که شرایط خاصی، به عنوان علت بیرونی، دست‌زدن به چنان کاری را ضروری ساخته باشد.

به‌طور کلی، رابطه با گذشته و تاریخ همیشه دچار چنین مشکلی بوده است. بیشتر افراد، در بیشتر موارد، بیش از آن‌که بر اساس گذشته خود، امروزشان را بسازند، بر اساس وضعیت امروز، گذشته خود را تفسیر می‌کنند؛ تفسیری که بیشترین سازگاری را با خواست فعلی داشته باشد.
  • علی غزالی‌فر


- در گفتگوی قبلی، نوعی نگاه را به فلسفه اسلامی مطرح کردید، اما اگر با چنین رویکردی به این فلسفه بپردازیم، ممکن است دستاوردی بیش از یک مقاله نداشته باشیم.

- بله، ولی چه اشکالی دارد؟!


- نمی‌دانم.

- ببینید همان یک مقاله بس است و بس مفید است؛ زیرا فهم ما را از فلسفه اسلامی به‌طور مبنایی دگرگون می‌کند.


- تا حدی عجیب است.

- نه اصلا. چنین چیزی نه عجیب است و نه بی‌سابقه. در تاریخ نیز نمونه دارد.


- مثلا؟

- مثلا ماجرای ابن‌سینا برای فهمیدن "مابعدالطبیعه" ارسطو. او نتوانست...


- بله درسته، ابن‌سینا چهل بار "مابعدالطبیعه" ارسطو را می‌خواند و منظور آن را درنمی‌یابد. بعدا شرح فارابی را می‌خواند و مشکلش حل می‌شود. راستی شما آن را خوانده‌اید؟

- بله، چندبار.


- اوه! آن شرح را چند بار خوانده‌اید!

- فارابی موجزنویس و شرح!!! بسیاری گمان می‌کنند رساله فارابی شرح آن کتاب پانصدصفحه‌ای ارسطو است! در این صورت آن شرح باید حداقل بیش از هزار صفحه باشد.


- مگر نیست؟

- نه فارابی اهل نوشتن شرح‌ هزارصفحه‌ای است و نه من اهل چندبار خواندن چنان شرحی هستم. 

رساله "اغراض مابعدالطبیعه ارسطو"چهار-پنج صفحه بیشتر نیست!


- عجب! در هیچ جا به این مطلب مهم اشاره نشده است.

- بله. ببینیدهمان چند صفحه کلید حل معما بود؛ زیرا نگاه ابن‌سینا را به آن کتاب عوض کرد و از آن پس ابن‌سینا با زاویه دیگری کتاب را دید و فهمید.


- این مطلب چه درسی برای ما دارد؟

- آیا امروزه کسی می‌تواند مقاله‌ای پنج‌صفحه‌ای بنویسد و زاویه دید ما را، مثلا، به کتاب "الهیاتِ شفا"ی ابن‌سینا تغییر دهد؟ ما از چه منظری، از چه زاویه‌ای و با چه نگاهی با این کتاب مواجه شویم تا آن را طور دیگری بفهمیم؟ از همه مهمتر، چگونه می‌توانیم فهمی معاصر از آن داشته باشیم؟ اریک هرش، یکی از صاحب‌نظران هرمنوتیک، در اوایل کتاب مشهورش، "اعتبار در تفسیر"، به نکته مهمی اشاره می‌کند. او می‌گوید تلقی اولیه یک مفسر از متن سازنده آن چیزی است که بعدا از متن درک می‌کند. تا وقتی که آن تلقی تغییر نکند، وضع به همین صورت باقی می‌ماند و فهم او نیز تغییر نخواهد کرد و در همان مسیر، فقط، بسط پیدا می‌کند. نتیجه خوانش یک متن در گرو تلقی اولیه خواننده از آن است. امروزه ما نیز هم حق داریم و هم نیاز داریم که تلقی خاص خودمان را از فلسفه اسلامی داشته باشیم. 

  • علی غزالی‌فر