سد و رودخانه
مدتی است که شاهد انتشار مطالب مهم و مفیدی درباره بحرانهای داخلی کشورمان هستیم. در هر نوشتهای به بحرانی اشاره میشود که بهنظر میرسد اصلیترین یا بزرگترین بحران باشد؛ چیزهایی همچون محیط زیست، خشکسالی، کمبود آب، آلودگی هوا، روابط جنسی، غبار و ریزگردهای مضر و... .
اگر بخواهیم همه این موارد را جمعبندی کنیم میتوان اینطور گفت که بحران اصلی مربوط به "طبیعت" یا "امر طبیعی" است؛ چه طبیعت بیرونی و غیرانسانی و چه طبیعت انسانی. ریشه این بحران "فرهنگ" است. منظور از فرهنگ معنای مثبت و ارزشی آن نیست، بلکه معنای عام و خنثای آن است. فرهنگ یعنی آن برساخته جمعی بشری که در برابر طبیعت جعل میشود.
انسان موجودی طبیعی-فرهنگی است که اگر بخواهد زندگی جمعی خوبی داشته باشد، باید فرهنگ و طبیعت را با هم موزون و هماهنگ کند. در کشور ما تعادل میان این دو، به سود فرهنگ، بهشدت به هم خورده، بهحدی که فرهنگ تبدیل به ابزاری برای سرکوب طبیعت شده است. این نرمافزار ویروسی شده و پدر جد سختافزار را در آورده است. فرهنگ باید طبیعت آشفته و خروشان و بیشکل را آرام کند و به آن شکل دهد و در بستر مناسب هدایت کند. اما فرهنگ در کشور ما چنین نیست. برای مثال فرهنگ بهجای اینکه بستری برای رودخانه خروشان امر جنسی باشد، سدی عظیم در برابر آن است. نتیجه نزاع سد و رودخانه را هم میتوان پیشبینی کرد.
اینکه ما آب را بخشکانیم، هوا را بیالاییم و محیط زیست را تباه سازیم، به این معنا نیست که طبیعت یا کره زمین محو شود. واضح است که در پایان فقط ما از بین میرویم و کره زمین، همچون میلیاردها سال پیش، با متانت و آرامش در اطراف خورشید رقصکنان خواهد چرخید.
مطالعه دقیق کتاب مختصر فروید در این زمینه بسیار آموزنده است؛ "تمدن و ملالتهای آن"، با ترجمه خوب آقای محمد مبشری.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.