حریفیکردنت با اژدها چند؟
همیشه و همه جا امور نامعقول در زندگی آدمیان حضور داشته است. اما تا وقتی وضعیت وخیم نباشد، جریان زندگی مختل نمیشود. حال وقتی در جایی یک امر غیرعقلانی خیلی فربه شود، برخی اندیشمندان به فکر میافتند که با آن مقابله کنند. طبعا سلاح آنان نیز عقلانیت است. چیزی دیگری هم ندارند. متفکران گمان میکنند دوا یا سلاح مورد نیاز برای مقابله با امور نامعقول عقلانیت است. اما این گمان توهمی بیش نیست؛ زیرا امر نامعقول در برابر هر گونه عقلانیتی رویینتن است و هیچ آسیبی نمیبیند. هیچ عقلانیتی از پس امور نامعقول بر نمیآید. در برابر امور نامعقول هیچ استدلالی کارگر نیست. نشاندادن عدمانسجام آن هم راه بهجایی نمیبرد. گوشزدکردن پیامدهای بد و ناهنجار هم سودی ندارد. و از قضا همه این موارد خوراک غیرعقلانیت میشود و آن را پروارتر میکند.
تنها کاری که عقلانیت میتواند انجام دهد آن است که از همان ابتدا مانع شکلگیری و ظهور نابخردی شود. نابخردی همچون غول چراغ است که بهراحتی، با اندکی حزم و احتیاط، میتوان آن را در چراغ محبوس نگه داشت، اما اگر، بهخاطر کنجکاوی یا ماجراجویی، بیرون کشیده شد، دیگر نمیتوان آن را به حالت اول باز گرداند.
ناراحت و متأسفم که این نکته را میگویم، اما واقعیت همین است که امور نامعقول محصول خردمندان است. کدام خردمندان؟ خردمندان آرمانگرایی که بدون توجه به پیامدهای دور و طولانیمدت آرمانهای خود، آنها را تبلیغ میکنند و رواج میدهند. تمامی امور نامعقول پیامدهای آرمانگرایی است. هر آرمانی چنین فرزندانی خواهد زایید و اینها از همان تغذیه میکنند. خیلی دوست دارم که مثالها و مصادیق این مطلب را ذکر کنم، اما زبان را در دهان نگه می دارم و چیزی نمیگویم. سخن سربسته میگویم.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.