دوگانهانگاری سیاسی: ما و آنها... ما و گزینهها
یکی از شگفتیهای قدرت سیاسی در ایران آن است که همیشه میتواند ما را شگفتزده کند. سرزمین عجایب است. انتخابات، بهویژه، یکی از چنان موقعیتهایی است که همیشه ما را با عناصر جدیدی غافلگیر میکند و نظرها و کنشهای همگان را معطوف به خود میسازد. اما علیرغم این، در چنین موقعیتی همیشه صورت نادرستی از امر سیاسی را در برابر ما قرار میدهند. آنها همیشه از ما میخواهند که از میان یک تقابل آشکار، یک طرف را فقط "انتخاب" کنیم. آنها مسئله را جدا و مجزا از گذشته و همه چیز نشان می دهند، گویی که ما فقط همینک با یک انتخاب ساده روبهرو هستیم. ولی ما چرا باید صورت مسئله را به همین شکل بپذیریم؟ چه ضرورتی دارد که در برابر چنین صورتی کاملا منفعل باشیم؟
ما نباید تن به سادهسازی بدهیم و لازم است پیچیدهبودن قضیه را آشکار سازیم. ما نباید در عرصه پیشِ رو فقط به ساحت انتخاب میان گزینهها پس بنشینیم. ما باید پرسش کنیم، به چالش بکشیم و توضیح بخواهیم و آنها نیز باید بیش از آنچه انتظار داشتند و گمان میکردند، پاسخگو باشند. آنها نباید کنش سیاسی ما را فقط به خودِ انتخاب محدود کنند؛ نباید اندیشههای ما را به پس از ارائه گزینهها محدود سازند. ما هم نباید در این دوراهیهای کاذب به دام بیفتیم؛ باید به خود گزینهها و آنچه که در پسزمینه آن است، نیز بپردازیم. ما باید توانایی فاصله گرفتن را داشته باشیم؛ باید به عقب گام برداریم و مسئله را به فراسوی آنچه نشانمان میدهند بکشانیم. لازم است دوگانهانگاری ساده شده را دفن کنیم و صورت جدیدی از تقابل را مطرح سازیم. کنش سیاسی فعال باید به فراسوی آنچه داده میشود، گام بگذارد. این کار فقط با تفکر جدی امکانپذیر است.
البته در این میان برخی اشخاص از بیهوده بودن تفکر در این زمینه سخن میگویند. آنان از رازهای مهم و سرنوشتساز سیاست سخن میگویند که اطلاع از آنها برای شهروندان نه ممکن است و نه مطلوب و لذا باید از کسی یا کسانی آگاه از این رازهای مهم تقلید و تبعیت کرد. اما چنین مطلبی توهم است. در سیاست هیچ رازی در کار نیست. آنچه که عدهای به این صورت مطرح میکنند، فقط برای ترساندن و عقبراندن دیگران است تا کنش سیاسی فعالی در پیش نگیرند. در واقع آنچه به عنوان رازهای سیاست نامیده میشود، منافع فردی یا گروهی است. سیاست آنجایی که با زندگی و معیشت شهروندان گره میخورد مربوط به عرصه عمومی است و آشکار و برملاست. به همین سبب، در عرصه سیاست، تلاشها معطوف به پنهانکردن حقایق یا منحرفساختن و تغییردادن معنای اصلی آنهاست و نه آشکارکردن آنها.
آری، زندگی ما بهطور گریزناپذیری آغشته به سیاست شده است، بهطوری که حتی غیرسیاسیترین امور زندگی نیز تبعات سیاسی جدی و مهمی پیدا میکنند. اما در دوران مدرن قدرت سیاسی حاکم تنها عامل کنشهای سیاسی نیست و شهروندان نیز نقش بسیار موثری دارند. گیریم که نتوان از گزینههای پیشِ رو کاست یا بر آنها افزود، اما میتوان خود آنها را تغییر داد. به این صورت که تغییر در شیوه مواجه شدن با این مسائل خود آنها را تغییر میدهد. آنها وادار میشوند که تغییر کنند. امور سیاسی به واسطه تفکر جمعی صورت دیگری پیدا میکنند. تفکر این قدرت را دارد که معنای امور را دگرگون کند. ارزش و اهمیت تفکر در این است که هیچ چیز را دستنخورده باقی نمیگذارد و منجر به تغییر سرشت امور انسانی میشود. هنگامی که تفکر جمعی چنگالهایش را در امور فرو میکند و آنها را میخراشد، صورتشان تغییر میکند. قدرت سیاسی نیز نمیتواند در برابر تفکر جمعی شهروندان بیتفاوت باشد و تغییر نکند؛ زیرا تاریخ نشان داده است که همه چیز در برابر خرد جمعی بشریت عقبنشینی میکند، حتی ادیان و خدایان.
- ۹۶/۰۲/۲۴
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.