بهترین پوپولیست و بدترین پوپولیسم
خوب بود. جمعه بارانی و خوبی بود. پس از چند روز پریشانی جمع شده بودیم. هر کسی نکته نغز و کوتاه و گوارایی میگفت؛ دل را خنک و دماغ را تر میکردیم. کم کم سواد سیاست پیدا شد و یکباره چشم باز کردیم و دیدیم در وسطش گرفتار شدهایم. دوستی که در یکی از فلسفههای معاصر غربی چیرهدست بود، دیدگاه خاص خود را درباره وقایع جاری با قاطعیت مطرح کرد و در اطراف آن سخن راند؛ سخنانی بس عجیب و غریب و پرت و بیربط و کج و غلط. آخر فلان فلسفه معاصر غربی چه ربط مستقیمی به وضعیت سیاسی حال حاضر ما دارد تا شخصی با استناد به تخصص در آن زمینه احکام سیاسی معینی صادر کند؟! البته قطعا میتوان از بصیرتهای آن استفاده کرد، اما اگر بهطور مستقیم بهکار گرفته شود، بهجای آشکارکردن، میپوشاند و بهجای روشن ساختن بر تاریکی و کجاندیشی میافزاید. اینگونه چیرهدستیها بخودی خود باعث نمیشود که انسان قضاوت درستی در سیاست داشته باشد؛ زیرا مباحث آن از جنس دیگری است. لذا عجیب نبود که نظر آن شخص نسنجیده و ناپخته و ناگوار از آب درآمد.
یکی از مصائب ما در عرصه سیاست این است که هر کسی بر مبنای تخصص خود به سیاست روی میآورد و گمان میکند که تخصص حرفهای او در آن زمینه مجوز لازم را برای فهم و تحلیل امور سیاسی جاری به او میدهد. اما چنین باوری توهم محض است. هیچ تخصصی برای ورود به سیاست کافی نیست. فهم سیاسی به دانش و تجربه خاص خود نیاز دارد. آخر کسی که یکی دو کتاب خوب و خوشگوشت در باب سیاست نخوانده باشد، چگونه به خود جرأت میدهد که با اطمینان در باب مسائل گوناگون سیاسی به مثابه یک کارشناس دانا اظهار نظر کند؟! البته دقیقا به دلیل همین بیاطلاعی است که اینگونه عمل میکند.
به همین علت وجود پوپولیسم در سیاست ما عجیب نیست. بدترین و مخربترین نوع پوپولیسم آن است که اندیشمندان، در خارج از حوزه تخصص خود، اظهارنظر تخصصی کنند. وقتی که شهروندان فرهیخته و تحصیلکرده به نحو پوپولیستی به مصاف قدرت سیاسی میروند، از عموم مردم چه انتطاری میتوان داشت.
واضح است کسانی که در طول سال یا سالیان هیچ تأمل جدی و مهمی در باب سیاست ندارند، نمیتوانند یکباره بهطور جدی آن را درست و همهجانبه درک کنند. چنین کسانی به شخصی میمانند که در طول سال هیچ تکانی به خود نداده است و ناگهان میخواهد در یک مسابقه ورزشی شرکت کند؛ طبیعی است که نتواند خوب بازی کند و پیروز شود.
همچنین صرف قرارگرفتن در جریان گفتهها و رخدادهای انتخابات چیزی را روشن یا حل نمیکند. همه اینها باید فهم و تفسیر شود و گرنه خود گفتهها و رخدادها از هیچ انسجامی برخوردار نیست، چه رسد به این که صدق آنها محرز باشد. در هنگام انتخابات هجمههای فراوان و غران اطلاعات و تبلیغات مجال نفس کشیدن به ذهن نمیدهد. درک سیاسی نیاز به نظریه و تجربه دارد تا بتوان دادههای گوناگون و متشتت را در جایگاه خود قرار داد و خوب داوری کرد و در نهایت به یک فهم منسجم از کل آنچه رخ میدهد دست یافت. در غیر این صورت فقط شاهد کنشهای خام سیاسی خواهیم بود. یکی از علل پوپولیسم سیاسی همین مواجهه مقطعی و حداقلی با سیاست است. هنگامی که شهروندان برخورد پوپولیستی با رخدادهای سیاسی داشته باشند، قدرت سیاسی نیز پوپولیستی با آنان مواجه میشود. پوپولیسم از توده مردم تبخیر میشود و به بالاترین لایههای قدرت سیاسی نفوذ میکند. و گرنه هیچ سیاستمداری نمیتواند با شهروندانی که آنگونه نیستند، اینگونه برخورد کند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.