تأملات در فلسفه غیراولی

مشخصات بلاگ
تأملات در فلسفه غیراولی

زیست جهانی از رنج و غم

جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۴۷ ب.ظ


دیشب یکی از دوستانم در بازی فوتبال آسیب دید و با کمک سایر دوستانم او را به یکی از مراکز اورژانس منقل کردیم و تا نزدیک صبح در آنجا به سر بردیم. از در که وارد شدیم متوجه شدیم که آنجا یک مکان نیست، بلکه جهانی متفاوت است و به تبع، همه چیز و همه کس آن متفاوت با جهان روزمره بود. آنجا هیچ انسان عادی و معمولی و متعارفی وجود نداشت. حتی انسان متعادلی هم دیده نمیشد. انسان ها در آنجا یا بدترین بودند و یا بهترین. آن زیست جهان انسان را از بن دگرگون می کرد. انسان بیش از هر چیز در وضعیت و موقعیت ساخته می شود، بویژه آن مواردی که در ارتباط با سایر انسان ها برای او پیش می آید. چه چیزی مثل انسان می تواند بر انسان اثرگذار باشد؟


آنجا صحنه های دلخراش زیادی وجود داشت، اما فقط یکی از آنها مرا درهم کوبید. دختری نه ساله با چهره ای معصوم، بدنی نحیف و صدایی ضعیف که جلوی چشمان خیس من لخته های خون بالا می آورد. مادری که با اشک و آه و ناله، گریان و هراسان و سراسیمه به دنبال پزشک مربوطه بود که آن گوشه نشسته بود و با گوشی خود ور می رفت. اما هیچکدام از این صحنه ها به قلب من اصابت نکرد. آنچه مرا ویران کرد چهره پدر پیر و زحمتکش آن دختر بود که روبروی دختر خود ایستاده بود؛ خشک و سخت و ساکت. هیچ نمی گفت و هیچ کاری هم نمی کرد. حتی پلک هم نمیزد و چشمانش از اعماق وجودش تر شده بود. چهره این پدر مستأصل مرا از پای در آورد. پدری که باید برای دخترش خدای روی زمین باشد، آنجا ایستاده بود و فقط بود، شاید هم نبود. خجالت کشیدم جلوی دوستانم گریه کنم اما بعدا تلافی کردم. چهره آن پدر که به مرز هستی رسیده بود، هرگز از صفحه جان من پاک نخواهد شد. در درون او چه میگذشت؟


فرهنگ نحس ما فرهنگ غم و درد است. تجربه های وجودی ایرانیان همه از جنس درد است و نه لذت. این خیلی مهم و سرنوشت ساز است که عمیق ترین تجربه های وجودی هر انسانی از چه نوعی باشد؛ زیرا همه امور دیگر او بر همین مبنا ساخته و پرداخته می شوند: دین، سیاست، اخلاق، عرفان و.... من در زندگی خود کسی را ندیده ام که عمیقا شاد و لذت ژرفی را تجربه کرده باشد. کسی که در زندگی خود عمیقا غمگین باشد و لذت ژرفی را تجربه نکرده باشد، ذاتا با کسی که عمیقا شاد باشد و لذت ژرفی را می چشد، متفاوت است. این دو نفر دو نوع انسان هستند. در فرهنگ منحوس ما به جای لذت، امید، آرامش و شادی، درد، غم، اضطراب و غم نشسته است. چرا؟


آن پزشکانی که در برابر رنج بیماران خود آنقدر بی تفاوت هستند که گوشی همراه خود را در اولویت قرار می دهند، هیچ توجیه انسانی و اخلاقی نمی توانند داشته باشند. بیمار هر چه باشد یک شخص است و نه شیء، و شخص مطلقا، چه رسد به اخلاقا، بر شیء مقدم است و فرهنگ نکبت ما نیز شخص را به شیء تنزل داده است. اما نکته مهم اینجاست که همه نسبت به چنین رنجی مسئول هستند. اهل فلسفه ای که نسبت به چنین پدیده ای بی تفاوت است به همان اندازه جنایتکار است. یک فیلسوف چگونه می تواند به چنین پدیده ژرف انسانی نیندیشد؟ پدیده ای که انسانها حقیقت هستی را در آن تجربه می کنند. فلسفه الحادی مسئولانه و اخلاقی از فلسفه دینی غیرمسئولانه و ضداخلاقی بسیار بهتر و برتر است. هر کسی باید به این بیندیشید که برای کاستن از رنج عظیم انسانها چه می تواند بکند؛ رنجی که از هیچ و از عدم خلق می شود. خدایا این همه درد و رنج هولناک از کجا تراوش می کند و از چه منبعی همچون سیل در میان انسانها جاری می شود؟


نمی دانم شاید ترازوی روز قیامت رنج و درد را وزن میکند. میزان کسی سنگین است که درد و رنج بیشتری را از جهان کم کند. بر این مبنا کارنامه زندگی هر کسی این است که چقدر رنج تولید کرده و چقدر رنج زدوده است؟

 

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن

که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست ( حافظ )

  • علی غزالی‌فر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">