تألمات و تأملات سربازی (1)
بعد از یک قرن که دوباره به کانال فلسفی فکسنی خودم سر زدم، دیدم بعله... با اینکه تار عنکبوت بسته، اما اعضای آن هنوز از جایشان تکان نخوردهاند. عدم انتشار مطالب باعث شده که چند عضو جدید هم به اینجا سر بزنند. احتمالا چند رأس عنکبوت. اینجا ایران است. باید تکان خورد یا حرفی زد تا سنگ بزنند. به همین علت تصمیم گرفتم برای اینکه اعضای گرامی اینجا را ترک کنند، باز هم چیزهایی بنویسم. آنقدر مینویسم تا کانال بهطور کامل تخلیه شود. در پایان هم آن را اوراق میکنم.
از این بهبعد همه یادداشتها مربوط به حالوهوای سربازی خواهد بود. فعلا دیگر مسائل فرسخها از زندگی من دور هستند. وانگهی، من چهکارهام که باید درباره مسائل و مصائب ایران و جهان حرف بزنم!؟ به من چه مربوط است!؟ من خودم جزو حاشیهنشینان مفلس و مفلوکی هستم که آقایان باید فکری به حال من کنند، نه اینکه من به مسائل پروبلماتیک آنها بیندیشم. ما بیندیشیم و آنها بخورند؟! زهی بلاهت ما و انصاف آنها! لذا از آنجاییکه تا اطلاع ثانوی گرفتار سربازی شخصی خودم هستم، نوشتهها شخصی بوده و نیز برای دستوپنجه نرم کردن با این فلاکت خواهند بود. مینویسم تا در سربازی از هضم رابع نگذرم و مضمحل نشوم. اینطوری به کسی هم برنمیخورد. اما و البته فقط این نیست.
سربازی هم بههرحال موقعیتی است که بر اثر آن فهمی کلی حاصل میشود؛ منظری است گشوده به افقهای جهان. هر سوژهای با رخدادهایی جزیی نگاهی کلی به زندگی پیدا میکند، حتی سوژه دکارتی، چه رسد به دیگر سوژههای دربوداغان و زپرتی. موقعیتهای گوناگون زندگی هم جانشینپذیر نیستند. هیچ تجربهای جایگزین هیچ تجربهای نمیشود. در هر تجربهای معنای منحصربهفردی نهفته است. در سربازی هم معناهایی نهفته که در جای دیگری به فهم نمیآیند.
نوشتن نیز فرآیندی است که از طریق آن تجربه تبدیل به فهم میشود. با نوشتن، آشفتگی و ابهام و کثرت بیرونیِ آنچه تجربه میشود، در درون فرد نظم و وضوح و وحدت پیدا میکند. اصلا حتی تمامیت آن نیز وابسته به این است. جناب والتر بنیامین (1892-1940) میگوید: «سفر در آن دم کاملا محقق میشود که خاطرات آن نوشته شود.» این حرف را درباره سربازی هم صادق میدانم. میتوان سخن بنیامین را به سربازی و همه چیز تعمیم داد یا میتوان آن را طور دیگری هم تفسیر کرد: در زندگی هر حرکت و تغییری نوعی سفر است. همه آنها را میتوان یا حتی باید نوشت و نوعی دگردیسی را از سر گذراند. گابریل گارسیا مارکز (1927-2014) هم مینویسد: « زندگی آنچه زیستهایم نیست، بلکه همان چیزی است که در خاطرمان مانده و آن گونه است که به یادش میآوریم تا روایتش کنیم.»
ادامه دارد...
- ۹۷/۰۶/۱۸
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.