تأملات در فلسفه غیراولی

مشخصات بلاگ
تأملات در فلسفه غیراولی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوژه» ثبت شده است


بحث حقوق زنان در ایران به‌قدری پیچیده و حساس است که شبیه میدان مین شده. گویی همه چیز روشن و بدیهی است و فقط باید با اراده‌ای جدی آن را اجرا کرد. هر گونه چون‌وچرایی هم عواقب وخیمی دارد. هر سخنی باعث رنجش و دلخوری عده زیادی می‌شود و هر کلمه‌ای، همچون چکاندن ماشه‌ای، میلیون‌ها نفر را منفجر می‌کند. در این شرایط پرتنش انسان جرأت نمی‌کند چیزی بگوید. من هم که اول ترسوی عالم. از این روی، فقط به ذکر یک نکته کلی و سربسته اکتفا می‌کنم.

هر حقوقی برای زنان باید ملازم با حقوقی برای مردان باشد. جنبش حقوق زنان نباید به قیمت زیر پا گذاشتن حقوق مردان تمام شود؛ زیرا در این صورت در بلند‌مدت به زیان زنان خواهد بود. حقوقی که عملی نشود، چه فایده‌ای دارد؟ حقوق زنان باید، همه‌جانبه، معقول و مقبول باشد و نه این‌که فقط خوشایند آنان باشد. به هر حال آقایان هم در کاسه سر خود مقداری مغز دارند که با آن برای آینده خاکستری‌شان حساب‌وکتاب می‌کنند.

فراموش نکنیم سوژه انسانی در مواجهه با جنس مخالف همه عقلانیت ابزاری خود را فرامی‌خواند. سوژه مدرن با بسیج همه عقلانیت ابزاری خویش به مصاف جنس مخالف می‌رود. 

  • علی غزالی‌فر


(تأملی در باب روزه از منظر فلسفه لویناس)

 


جریان غالب سنت فلسفی پیشامدرن و حتی فلسفه مدرن تا پیش از قرن بیستم نگاه خاصی به احساسات و عواطف داشت. اکثریت قریب به اتفاق فیلسوفان نسبت به احساسات و عواطف چندان خوشبین نبوده‌اند. یکی از نشانه‌های این بدبینی آن است که احساسات و عواطف همیشه در جایگاهی پایین‌تر از تفکر و آگاهی قرار می‌گرفتند. به همین دلیل در قیاس با انواع گوناگون آگاهی کنار گذاشته می‌شدند.


برخلاف این سنت، برخی از فیلسوفان - برای مثال هایدگر -  نگاه کاملا متفاوتی به این موضوع اتخاذ کردند. از نظر آنان احساسات و عواطف بسیار اساسی و مبنایی بوده و ما را به حقیقت می‌رسانند؛ زیرا مواجهه ما با حقیقت از جنس آگاهی سوبژکتیو نیست، بلکه از جنس احساسات و عواطف است. در احساسات و عواطف است که حقیقت بر ما منکشف می‌شود و نسبت ما با آن مشخص می‌گردد.


در اندیشه لویناس نیز احساس جایگاه مهمی دارد. از نظر او احساس نقش بسیار مهمی را در سوژه ایفا می‌کند؛ زیرا شأن بالایی در قوام آن دارد. همچنین احساس نه از معرفت ناشی می‌شود و نه وسیله‌ای برای معرفت است. اساسا احساس به هیچ شکلی به آگاهی تحویل نمی‌شود و لذا قائم به ذات است، خودش خودش است و نه هیچ چیز دیگر و نه برای چیزی دیگر و نه حتی ناشی از چیزی غیر از خود همچون معرفت و شناخت. از آن بالاتر، احساس مقوم سوژه به‌شمار می‌آید. به تعبیر خود لویناس احساس "سوبژکتیویته سوژه" است. به همین دلیل سوژه اولا و بالذات یک سوژه حساس است و نه یک سوژه آگاه و شناسا. لذا هرگونه تغییر و دگرگونی در احساسش، بن و بنیاد آن را زیرورو می‌کند. همین احساس در باب جهان و "دیگری" نیز نقش کلیدی را ایفا می‌کند.


از نظر لویناس جهانی که در احساس بر ما پدیدار می‌شود، یک ابژه عام و گسترده نیست و به‌وسیله سوژه تقویم نشده، بلکه اساسا خودش شرط قوام سوژه است. همچنین ارتباط با "دیگری" یک رابطه شناختی و معرفتی نیست بلکه از جنس احساس است. به همین دلیل لویناس اصرار دارد که باید بپذیریم که "دیگری" را نمی شناسیم، و نمی توانیم بشناسیم و نباید بشناسیم. اخلاقی بودن سوژه نیز در همین احساس آن است. یعنی احساس، زمینه ارتباط با "دیگری" را فراهم می‌آورد و همین ارتباط با "دیگری" شرط امکان اخلاق واقع می‌شود. به همین دلیل است که احساسِ سوژه، تکلیفِ اخلاقی بودن آن را روشن می‌سازد.


لویناس یکی از مصادیق چنین احساسی را برای سوژه گرسنگی می‌داند؛ زیرا سوژه اخلاقی از نظر او انسان متجسدی است که گوشت و پوست و استخوان دارد و نه چیزی شبیه به خود استعلایی کانت یا هوسرل. به همین دلیل سوژه گرسنه می‌شود و طعم تشنگی را می‌چشد. لویناس کاملا با هایدگر مخالف است که سوژه پیش از هر چیزی هستی برای او مساله می‌شود. او بر این باور است که سوژه پیش از آنکه هستی برایش مسئله باشد، دغدغه خورد و خوراک دارد؛ خوراکی که قوت و قوّت اندیشیدن در باب هستی را برای او فراهم می‌آورد. او به‌وضوح می‌گوید: "سوژه دازاین نیست که هرگز گرسنه نمی‌شود". از جهت اخلاقی نیز همین امر بسیار تاثیرگذار است. به بیان خود لویناس "تجربه اخلاقی ایثار نان خویش فقط برای سوژه‌ای معنا دارد که نان را می‌شناسد و با حظ تمام طعم آن را می‌چشد".


روزه نیز مصداقی خاص و ممتاز برای گرسنگی است. روزه که احساس تشنگی و گرسنگی نیز هست، انسان را وارد جهانی می‌کند که تا پیش از آن بر او آشکار نبود. یعنی جهان را به صورت دیگری بر او پدیدار می‌سازد. همچنین روزه زمینه ارتباطی ژرف و عمیق را با "دیگری" فراهم می‌آورد و این‌گونه باعث غنی و پربارتر شدن سوژه می‌شود. با توجه به این مطلب به صراحت می‌توان گفت که از این منظر سوژه گرسنه و سوژه سیر دو فرد یک نوع نیستند، بلکه دو نوع کاملا متفاوت هستند. و طبیعتا دو جهان کاملا متفاوت خواهند داشت و نیز ارتباط آنها با "دیگری" نیز کاملا متفاوت خواهد بود. لذا به دلیل اینکه روزه نحوه مواجه و ارتباط سوژه با "دیگری" را دگرگون می‌کند، شرایط امکان اخلاقی بودن را برای او فراهم می‌آورد.


گرسنگی و تشنگی سوژه را به ریشه‌های خود باز می‌گرداند و اصل آن را به یادش می‌آورد. و لذا نوعی خودشناسی و خودآگاهی و معرفت نفس نیز هست. من، در اصل، گرسنه و تشنه هستم. "دیگری" هم گرسنه و تشنه است و من نیز شخص گرسنه و تشنه "دیگری" هستم. در یک کلام، من در اصل سوژه گرسنه‌ای هستم همانند "دیگری" و مثل او. از همین روی، من و "دیگری" در گرسنگی و تشنگی به هم نزدیک می‌شویم، با هم ارتباط برقرار می‌کنیم و به هم گره می‌خوریم. و این‌گونه، روزه تولد دیگری است برای سوژه.

  • علی غزالی‌فر