شوخیهای زمان
پاییز با این سرعتی که در پیش گرفته است، خودش را زود تمام خواهد کرد. این فصل تا پیش از این دیگران را مجنون میکرد، اما حالا خودش پاک دیوانه شده است. دیگر خودش نیست. امروز زمستانی شده بود. حتی باران هم بارید. چند بار. قطع و وصل میشد. در طول روز ابری بود و من یقین داشتم منتظر است به کوچه پا بگذارم تا مثل سیل بر سرم آوار شود. اما باید بیرون میرفتم، ولی آن چتر شکسته را پیدا نکردم. وانگهی درست نبود که تشت یا قابلمه روی جمجمه بگذارم. مثل خود آسمان مردد بودم، تا اینکه نزدیک غروب چندبار غرید و بارید. عاقبت در خانه ماندم و در وقت اضافه فیلم کوتاهی دیدم. فیلم بدی نبود اما خیلی مزخرف بود؛ رنگارنگ و پر از حرف و سروصدا و چیزهای قلمبهسلمبه. همه چیز را میریخت در چشم و گوش و حلق و بینی ببینده. همه حواس از کار میافتاد. جا برای هیچ ادراک خلاقانهای نمیگذاشت و خیال را فلج میکرد. به یاد ردولف آرنهایم افتادم.
از نظر این نظریهپرداز نامدار فیلم، یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم خوب آن است که امور غیردیداری را به صورت دیداری در میآورد. برای مثال در فیلم مشهور "بارانداز نیویورک" به کارگردانی یوزف فن اشترنبرگ (1894-1969)، صدای شلیک اسلحه با برخاستن ناگهانی دستهای از پرندگان هراسان نشان داده میشود. بارانداز نیویورک یک فیلم صامت است که محصول سال 1928 بود.
بر این اساس، نظریهپردازانی همچون آرنهایم ظهور فیلم ناطق و بعدها رنگیشدن فیلم و اضافهکردن موسیقی را نهتنها سقوط و انحطاط فیلم، بلکه نابودی این هنر به شمار آوردهاند. از نظر آنان ارزش هنری فلیم در این است که تجربه بصری انسان را غنی و قوی میکند. در مقابل، کسانی تلاش کردهاند نشان دهند که این عوامل منافاتی با چنین چیزهایی ندارد.
نکته جالب آنکه روزگار شوخی بدی با آرنهایم کرد. او را آنقدر زنده نگه داشت تا فیلمهایی را جلوی چشمانش بیاورد با انواع جلوههای صوتی و تصویری و رنگی پیچیده و شگفتانگیز. کاش میمرد و این صحنهها را نمیدید! اما نمرد. ماند و زجر کشید و عاقبت در سال 2007 درگذشت. او در سال 1904 بهدنیا آمده بود. صدوسه سال عمر کرد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.