پارادوکس گوشت و یخچال
ای کاش فقط یک بحث بیسروته بود این مسئله معنای زندگی. این مبحث در واقع یک باتلاق تمامعیار است که اگر کسی در آن پا گذاشت، کارش تمام است. شاهدان عینی میگویند هیچ معنایی گیرش نمیآید و زندگی را هم از دست میدهد.
حالا چه شد که یاد این مسئله افتادم؟ حرف وودی آلن به خاطرم آمد و کل نظریات معنای زندگی یکی یکی از جلوی چشمانم رژه رفتند. سخنی به این مضمون: نمیشود در آن واحد هم از کم بودن غذا شکایت کرد و هم از بدمزه بودن آن نالید. خب این دو اعتراض متناقضاند. حکایت زندگی نیز همین است. معنا ندارد کسی بگوید زندگی بد و مزخرف و بیمعناست و از آن طرف دودستی به زندگی بچسبد و بخواهد به هر قیمتی شده آن را کش دهد.
خب چه شد که این جمله به ذهنم متبادر شد؟ علتش نقل یک ماجرا بود. به عبارت دیگر یک فضولی ملون.
بله؛ کل تکنولوژی مدرنیته و اینترنت پستمدرن و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و فیلترشکن و وایفای و دانلود در خدمت نگرش خالهزنکی سنتی است؛ تنها میراث ماندگار آباء و اجدادی ما. ایرانیان هر وقت که دست از خالهزنکبازیهای خود شستند، آنگاه مدرن میشوند و جامعه مدنی تشکیل میدهند. این است و لا غیر. نظریهپردازیهای فلسفی و گفتمانهای روشنفکری و علوم انسانی سکولاریسمی همهاش حرف مفت است. ببینید این حرف را کِی گفتم! بگذریم.
حاج پیمان تعریف میکرد که خانواده ممّد زاپاتا یخچالفریزرشان را عوض کردهاند و یک «ساید باید ساید» خریدهاند که پهنای هر کدام از سایدها به اندازه عرض یخچالهای دیگر است. لذا برای تشریففرمائی معظمله به منزل، مجبور شدهاند درهای آن جناب و لنگههای در را با هم از جا بکنند تا بتوانند آن حضرات را از پهلو وارد کنند.
رفاقت آنچنانی که نداریم، اما من هم با ممّد زاپاتا سلاموعلیکی دارم. آخرین بار موقع لفتولیس بستنی قیفی بود – خود حاج پیمان داشت آب کرفس مک میزد با نی و برای همین از او فاصله گرفته بودیم – که با هم اختلاط میکردیم. زاپاتا به طور ویژه از گرانی گوشت گوسفند مینالید و غر میزد که پول نداریم، گوشت نداریم، هیچی نمیخوریم، داریم میمیریم و از این قبیل ستمدیدگیهای دوسر ظالمانه.
حالا تعجب من از این بود که دو مورد مذکور اصلا همخوانی ندارند. نمیشود آدم هم از نبود گوشت بنالد و هم فریزری بخرد به وسعت سردخانه ده قبرستان به این بهانه که یخچالفریزر قبلی به اندازه کافی برای گوشتهایمان جا ندارد. این یک تناقض وجودی ابژکیتو است؛ یک پارادوکس اگزیستانسیالیستیک.
خب چرا آپارتمانو داخل یخچال فریزر جدید نکردن؟ بشون میگفتی اسبابکشی کنن داخل ساید باید ساید. با این قیمتا اون سازه عظیم هم باید قیمتش از یک واحد آپارتمان بیشتر باشه دیگه.
bokhoda
تو خودت حاجی اونجا بودی دیدی چی شد؟ اصلا چطوری از راه پله بردندش بالا؟
Nabodam. Man ba asghar felfel rafte bodam bazare ahan milgerd bekharim bara dokore maghazash.
مگه اصغر فلفل نمیگف میخام بزنم تو کار قاچاق آدامس تریدنت؟ پس چی شد حاجی؟ دلمونو خوش کرده بودیم به آدامس مفتکی.
nashod dige. Hala maghaze zade sig va tanbako va moasal mifroshe. Khasti begam bet takhfif bede
منکه حاجی خودت میدونی پاک پاکم. متعادل هم نمیتونم باشم. بخام بکشم یدفه معتاد میشم به کوروکودیل.
Khob chon nakeshidi. Bayad sig bezani va ghelyon bekeshi ta moteadel beshi va na baraks.
خب من زندم به افراط حاجی. البته همه همینطورن. هر کسی با افراط در یه چیزی داره زندگی میکنه.
Chi begam vala
من یا سرم تو درسومشقه یا میرم بزرگترین باند قاچاق انسان منطقه اوراسیا رو تشکیل میدم.
خنده
حتی فکرشو کردم. کارم مزیت رقابتی بین المللی داره. ببین همه باندای قاچاق انسان تکی کار میکنن. یعنی آدمارو دونه ای میفروشن. اما من میخام یک شیوه جدید راه بندازم. خانوادگی کار میکنم. یعنی کل یه خانواده رو یجا میفروشم به طرف. زن و شوهر و دختر و پسر و نوه و نتیجه حتی. همه خانواده رو کلهم اجمعین کنتراتی میفروشم که برن در مجاورت امواج اقیانوس مدیترانه تا هم فیها خالدون زندگی کنن. درسته که قبول نمیکنن بچشونو بفروشم حالا یا چون نگرانشن یا چون حسودیشون میشه یا شایدم دوتاش چون آدما که انگیزه واحد ندارن برا کاراشون. ولی خودشونم باشن حله. خلاصه که اینطوری حتی خود خانواده هام حاضرن با من همکاری کنن تا اونا رو بفروشم به اروپائیا. الان خیلیا حاضرن به هر قیمتی شده برن اروپا. شده مثل قبل. دوران بردگی پیشامدرن. نخوندی کتاب پاتریشا کرون رو مگه؟
Jameehaye maghable sanati? Kodom bakhsh? Yadam nemiyad.
آخه تو چی یادت میاد حاجی. بله همون کتاب. منم حالا دقیق یادم نمیاد کجا بود درباره بردگی خودخاسته خانوادگی توضیح میداد. برم نگا کنم حاجی.
Bashe boro besalamat
فعلا
سلام. آخ دوباره حاج پیمون پیداش شد! :)
تناقض را خوب شرح دادی و اون یخچال بغلتوبغل را هم خوب به گوشت چسبوندی!
فقط کاش حرفای حاجی فارگلیسی نبود تا بفهمم یا برگردون شدهبود به فارسی!