انسان و زندگی غیرانسانی
در نشستی شبانه کسی گفت: از وقتی این موبایل پیشرفته را تهیه کردم، از زندگی بیشتر لذت می برم.
دیگری افزود: موبایل چه اهمیتی دارد. من قصد دارم ماشین مزدا یا تویوتا بخرم تا زندگی ام بهتر شود.
زندگی انسان سرشار از فعالیت است. زندگی فعالیت است؛ تصمیم، انجام، رفتار، عمل و.... اما همه اینها برای چیست و روی به کدام سوی دارند؟
زندگی امروزی ما به گونه ای شده که مرتب در حال افزودن ابزار به خود هستیم. رابطه ما با جهان فقط و فقط از طریق ابزارهایی است که تکنولوژی برای ما تهیه می کند. اساسا امروزه زندگی، ما را وادار نمی سازد که خود را متحول کنیم و انسان های بهتری شویم. بلکه چه بسا مانع این کار شود و در عوض دائما ما را به این سمت سوق می دهد که جهان و پیرامون را دگرگون کنیم. عقلانیت نیز منحصر در عقلانیت ابزاری شده است و ما صرفا فقط برای ساختن و یافتن ابزارهای موفق و کارآمد می اندیشیم. همه چیز دست به دست هم داده که انسان ساکن و ثابت در جای خود بماند و هیچ حرکتی نکند. به عبارت دیگر فقط زندگی خوش مطلوب است و نه زندگی خوب. و البته این نوع زندگی خوش تهدیدی جدی برای زندگی خوب است.
چه تهدیدی؟ این وضعیت چه مشکلی در پی دارد؟ اساسی ترین مشکل و خطری که این وضعیت برای انسان ایجاد می کند آن است که ذات و سرشت انسانی را نابود خواهد کرد. چرا؟ زیرا انسان موجودی است که باید متحول گردد، تغییر یابد، جریان پیدا کند. در یک کلمه انسان باید بشود؛ انسان شدن است. بنابراین زندگی خوب زندگی همراه با تغییر و سرشار از تحول و تکامل خود انسان است؛ تحول درون و نه تبدل برون.
نیچه، آن جانِ جان آگاهِ دردمند، به درستی گفته است: انسانیت برای من یعنی برخود چیره گشتنی دائمی.
اما امروزه کیست که بر خودش چیره شود یا بخواهد که چنین کند؛ آن هم دائما؟ ما خواهان چیره شدن بر همه چیز و همه کس هستیم بجز خودمان.
آری! آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست، اما اندکی زندگی انسانی توقع زیادی نیست. اگر سخن نیچه درست باشد، زندگی انسانی بس بسیار غیرانسانی شده است.
- ۹۴/۰۵/۲۱
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.