تأملات در فلسفه غیراولی

مشخصات بلاگ
تأملات در فلسفه غیراولی

تألمات و تأملات سربازی (3)

سه شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۳:۵۱ ب.ظ


تضادها را ببین! کتاب‌های شریعتی برای سرباز ممنوع است اما آن فیلم‌های لوسِ لبریز از لاس و لیس مجوز می‌گیرند و راحت و مجانی برای سربازها پخش می‌شوند.

تأخر فکری-فرهنگی را ببین! حداکثر تا شریعتی پیش آمده‌اند. لابد او را اوج تفکر انتقادی می‌دانند. خبر ندارند پس از او چه کسانی ظهور کرده و چه‌ها گفته‌اند. اگر می‌دانستند شریعتی در زمانه فعلی چه کارکردی دارد، یقه هر سرباز را می‌گرفتند و مجانی یک دور مجموعه آثار او را به‌زور در معده‌اش فرو می‌کردند. اما خب، بعضی‌ها متوجه نسبت‌ها نمی‌شوند. زمانه‌ای بود که گوش دادن به آواز استاد شجریان لهو و لعب و سبکی و هرزگی به‌شمار می‌آمد، اما حالا اگر جوانی چنین کند، بی‌تردید باید او را جوانی سالم و متین و سنگین و فرهیخته و تحصیل‌کرده دانست. چرا؟ چون خوانندگانی ظاهر شده‌اند و عربده‌هایی سر داده‌اند که مرزهای هرزگی را جابجا کرده‌اند. آواز شجریان در نسبت با دیگر آوازها ارزش‌گذاری می‌شود.

حالا هم اگر کسی شریعتی بخواند، باید او را سالم و صالح دانست، در حدی که می‌خواهد همه کهکشان راه‌شیری را بجوشاند و پاستوریزه کند. شریعتی کسی است که هزاران مورد جلوی پای آدم می‌گذارد تا جانش را به پای آنها بریزد. بله، این‌قدر جدی بود. بخشی از جریان جدی پرالتهاب روزگار خود بود. ریشه در دهه شصت میلادی و محصول دهه هفتاد. انسان را حیوانی می‌دانست که فصل ممیزش ایدئولوژی است؛ باید با ایدئولوژی زندگی کند و برای همان هم بمیرد. امروز؟ انسان حیوانی است که باید بیش از بقیه مصرف کند و لذت ببرد. تا حالا در سربازی صدها جوان را از نزدیک دیده‌ام. حتی یک نفر هم دغدغه‌ای جز حداکثر رفاه با حداقل تلاش ندارد.

برای همین، نسل امروز از اساس با چنان حال و هوایی بیگانه است. سهل است، حتی حاضر نیست برای چیزی خودش را به زحمت بیندازد، چه رسد به جان‌فشانی برای عقاید. اما مشکل من با شریعتی چیز دیگری است. من اساسا با جدیت مشکل دارم. از هر چه جدیت است، فراری هستم. جدیت چه می‌کند جز مضاعف کردن درد و رنج بشریت؟! هیتلر و استالین و صدام جدی‌ترین آدم‌های قرن بیستم بودند، اما وقتی می‌خواستند جلوی دوربین‌ها نشان دهند که چه آدم‌های خوبی هستند، با سرباز‌ها شوخی‌های بی‌مزه می‌کردند و خودشان هم تبسم می‌کردند. به قبر پدران‌شان تبسم کنند! جدیت در 99 درصد موارد سر از خشونت درمی‌آورد؛ زیرا میان این دو مرز بسیار بسیار باریکی هست که بیشتر افراد آن را نمی‌بینند و پای‌شان روی آن می لغزد، حتی استادان فکور و فرهیخته دانشگاه.

فقط خدا و همکلاسی‌‌ام، حاج پیمان، می‌دانند این حضرات با جدیت‌شان در مفاهیم هشلهف چند پشت از اجداد ما بیرون کشیدند. مثلا با تمایز وجود از موجود دمار از روزگار ما درآوردند. در عربی یک طور؛ در فارسی جور دیگر. انگلیسی که هیچ. بینگ با حرف کَپیتال... بینگ با حرف غیرکَپیتال... بونگ با حرف کاف‌دار. حالا عربی: الوجود... الموجود... الزهرمار. به‌خاطر این بازی‌های زبانی چوب خوردیم و درون‌مان به‌هم ریخت و حالمان را بد کردند. باور می‌کنید؟ تازه، همه این‌ها را هم که می‌فهمیدیم آخر سر می‌گفتند تازه بدفهمی مطلق شروع شده؛ زیرا در زبان یونانی چیز دیگری است. به قول آنها تنها زبان فکر و فرهنگ و فلسفه و اندیشه. مسخره! از نظر من؟ آن زبان هرزه سرشار از فحش رکیک که هر وقت سر کلاس...    

«این کتابا چی‌ین؟»

سه تا برداشتم و جلوی او بالا گرفتم:

«هیچ کتابی از شریعتی ندارم. اینا فقط کتابای قصه هستن.» و بودند، مثل همه کتاب‌های دیگر.

"تبصره 22"، "در غرب خبری نیست" و "سفر به انتهای شب"؛ سه رب‌النوع رمان‌های ضدجنگ.

 

ادامه دارد...

  • علی غزالی‌فر

نظرات  (۱)

جالب بود..... 

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">